معنی زرد آلو
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) درختی است جزو تیره گل سرخیان جزو دسته بادامیها که دارای میوه شفت میباشد. آنچه را که بنام هسته میوه این درخت مینامیم عبارت از درون بر و دانه میباشد منشا ء این گیاه را از ارمنستان میدانند ولی به طور قطع اصل این درخت از آسیای غربی و مرکزی است درخت زرد آلو مرتفع نمیشود و شاخه هایش در اطراف گسترده میشود برگش بیضوی یا نسبتا گرد و بیشتر قلبی شکل و گلهایش سفید است اروق اروک مشمش، میوه درخت مذکور تا حدی درشت و آبدار و زرد رنگ یا زرد مایل به قرمز است قسمت ماکول میوه این گیاه بحد کافی دارای ذخیره قندیست و ضمنا بوی معطری نیز دارد. یا زردالوانک گونه ای از زردالو که میوه اش نامرغوب و دارای هسته ای تلخ و ریزتر از انواع دیگر است مشمش کلیبی زردالوی دانه تلخ. یا زردالو غوله (زردالو غوره) زردالوی نارس اخکوک. یا زردالوی پیش رس گونه ای از زردالو که دارای میوه ای ریزه و نامرغوب است و میوه اش زودتر میرسد. یا زردالوی شکر پاره گونه زردالو که میشوه اش بسیار شیرین و درشت و معطر و در خراسان فراوان است.
آلو
نوعی میوه آبدار شبیه به گوجه که پوست نازک دارد وبرنگهای سیاه و زرد نیز میباشد
حل جدول
کالری خوراکی ها
100 گرم 50 کالری
خواص گیاهان دارویی
ضد بد بویی دهان، آشامیدن آب پخته یا خیسانده خشک آن مسهل کبد وصفرا وملین التهابات معده ومانع آروغ است.برای سرد مزاجان و اشخاص باردارمضر و مصلح آن شکر است. خوردن آب بعد از آن هضمش را کند می کند. ناشتا خوردن آن بسیار بد است. و مداومت بر خوردن آن باعث دلپیچه می شود. نوع تلخ هسته آن دیر هضم و روغن آن ضد خشونت حلق و محرک مرکز تنفسی و موثر برآسم وسرما خوردگی است. برطرف کننده یبوست و ادرار آور است. سرد مزاجان بعد از خوردن زردآلو عسل خالص بخورند.
آلو
انواع آلو از طایفه گل سرخیان هستند ضد یبوست وخوردن آن به صورت ناشتا به عنوان مصفی خون و مسکن صفرا معروف است آلو به خوبی می تواند هیجانات عصبی را فرو نشاند و در خشکیدن دهان و تشنگی که در اثر ازدیاد فشار خون به وجود آمده را برطرف کند. ضماد پخته آن با سرکه برای جوشها ی جلدی و آلرژی مفید است. آلوی خشک ضررش از بین رفته و فایده آن باقی مانده و در هنگام خوردن بهتر است پوست آن کنده شود و آلوی خشک برای مبتلایان به یبوست و بواسیر توصیه می شود و در اسهال آلوی تر از خشک بهتر است. بهتر است آلو را قبل از غذا بخورند.
واژه پیشنهادی
اروق-مشمش
فرهنگ عمید
میوهای گوشتی و آبدار با هستهای بزرگ و پوست نازک به رنگ زرد یا سیاه: آلو بخارا، آلو زرد، آلو سیاه،
درخت کوتاه این میوه با برگهای بیضیشکل که در انواع مختلف دیده میشود،
فرهنگ معین
[په.] (اِ.) درختی از تیره گل سرخیان از دسته بادامی ها و دارای انواع متعدد از قبیل: آلو زرد، آلو سیاه، آلو قیصی و غیره.
ترکی به فارسی
آلو
لغت نامه دهخدا
آلو. (ن مف مرخم / نف مرخم) مخفف آلود، در کلمات مرکبه چون گِل آلو، خواب آلو، پشمالو، خشم آلو و نظایر آن، معنی آلوده دهد:
جمله اهل بیت خشم آلو شدند
که همه در شیر بز طامع بدند.
مولوی.
پر سبک دارد ره بالا کند
چون گل آلو شد گرانیها کند.
مولوی.
این کلمه را جز حضرت جلال الدین محمد بلخی سایرفصحا استعمال نکرده اند.
آلو. (اِ) قسمی میوه که مترجمین قدیم آن را به اجاص و اجاس ترجمه می کنند، لکن آلو دارای اجناسی است و اجاس عرب ظاهراً قسمی از آن است. و اقسام آن آلوزرد، آلوسیاه، آلوقیصی، آلوبخارا، آلوی کوهی، آلوی سفید است. رجوع به کلمات مزبوره شود. بعض میوه های دیگر نیز که از این قسم نیست باز آلو خوانده شده اند چون شفتالو، زردآلو، آلبالو، خرمالو:
برفتم برز تا بیارم کنستو
چو سیب و چو غوره چو امرود و آلو.
علی قرط اندکانی.
جز پند حکیم و علم کی راند
صفرای جهالت از سرت آلو؟
ناصرخسرو.
- امثال:
پیرزن را دست بدرخت آلو نرسید گفت مرا خود ترش نسازد.
|| داش خشت پذیر را گویند. (فرهنگ جهانگیری).
معادل ابجد
248